حلقه های نامزدی خاص : ببینید و داستانهای زیبای آنها را بخوانید
مراسم نامزدی یا عروسی، چه برای زنان و چه برای مردان، همیشه به عنوان یکی از روزهای خاص زندگی آنها یاد میشود. هر کسی تمام سعی خود را میکند که در روزی به این مهمی از لحاظ ظاهری، بهترین باشد و بدرخشد. اما مواردی مانند لباس فقط برای یک روز هستند و احتمال اینکه آنها را دوباره بپوشیم بسیار کم است. اما یک آیتم تا آخر زندگی مشترک، با فرد و شریک زندگیاش میماند و آن حلقه ی نامزدی است که نماد است از عشقی همیشگی. بنابراین انتخاب حلقه درست و همچنین حلقه ای که تا سالیان سال زیبا باشد کار سختی است. از این رو تعداد معدودی از افراد بدون در نظر گرفتن ترند و مد روز، حلقه نامزدی خود را مدلی خاص انتخاب میکنند. در مطلب امروز پارچی چند حلقه خاص را به نمایش میگذاریم که فرایند ساخت و تهیهی این حلقهها داستان های جالبی پشت خود دارد. داستانهایی از جنس عشق. با ما همراه باشید تا این حلقه های نامزدی خاص که دارای ارزش معنوی فراوانی هستند را با هم مرور کنیم. (همچنین بخوانید: راهنمای انتخاب حلقهی نامزدی)
(بیشتر بخوانید: بهترین و نمادینترین لباس های عروس در دنیای مد )
تمام متن های زیر ترجمهای از صحبت های صاحبان این حلقه های نامزدی خاص بوده که هر کدام را مستقیما برایتان ترجمه و آماده کردیم:
حلقه ای برای نامزدی که بعد از ۱۱ سال آماده شد
من همیشه یک سنگ بزرگ برای حلقه ی نامزدیم میخواستم که بعد از گذشت ۱۱ سال و در تولد ۵۱ سالگیم شوهرم آن را به من هدیه داد. همراه با شوهرم آن را بردیم نزد کسی که حلقهی ازدواجمان را هم طراحی کرده بود و به کمک یکدیگر حلقه ی رویاهایم را ساختیم. از جنس پلاتینوم و رنگ زر گلد همراه با الماسهای کوچک که دور تا دور آن را احاطه کرده بودند. این حلقه خاص نماد رابطهی ما شد: خالص، زیبا و قوی.
خاص و زیبا، الهام گرفته شده از قرن شانزدهم
الماسها هیچ وقت بهترین دوست من نبودند و علاقهی خاصی به آنها نداشتم. زمانی که باید تصمیم میگرفتم که چه مدل حلقه ی نامزدی میخواهم، طراح جواهراتم، بهترین ایده را جلوی روی من گذاشت: نظرت راجع به چیزی که مربوط به گذشتهی خیلی دور میشود چیست؟ و بعد یک تصویرسازی که متعلق به یک مراسم عروسی در قرن شانزدهم بود را نشانم دارد. عروس، حلقه ی بسیار خاصی در دست داشت که در وسط آن یک الماس به شکل هرم قرار گرفته بود. بعد از دیدن آن حلقه ی نامزدی خاص که طرحی بسیار مرموز داشت آن را از طراح جواهرم خواستم و صاحب یک حلقه از جنس طلای سفید شدم.
چیزهای کوچک اند که اهمیت دارند
من و همسرم در گذشته در شهری بسیار کوچک زندگی میکردیم که کل جمعیت آن حدودا هزار نفر بود. خانهی ما یک خانهی قدیمی بود که حیاط بسیار بزرگی داشت. بر روی حصار دور خانه قفسههای غذا برای مرغهای مگس خوار نصب کردیم و همین مسئله باعث شد که مرغهای مگس خوار در شبهای تابستان به خانه ما بیایند. بعد از مدتی متوجه شدم که اگر خیلی ساکت و ثابت بایستم میتوانم نمایی نزدیک از غذاخوردن آنها داشته باشم. بعد از چند سال که از آن شهر نقل مکان کردیم در یکی از شبهای تابستان شوهرم از من خواستگاری کرد. داخل جعبه، حلقهای بود به شکل یک مرغ مگسخوار به یاد روزهایی که در خانه قدیمیمان زندگی میکردیم. و زمانی هم که به خانهی جدید رفتیم یک مجسمهی مرغ مگسخوار را برای تزئین گذاشتیم و با همسرم توافق کردیم که باعث خوش یمنی است. هیچ هدیهای تا این حد برایم ارزشمند نبوده و نخواهد بود.
سنگی که متصل به گذشته است
من و شریک زندگیم به تاریخ و ارزش اشیائی که آن ها را وارد زندگیمان میکنیم بسیار اهمیت میدهیم. همچنین ارزش زیادی برای طبیعت و زندگی طبیعی قائل هستیم. غذا را خودمان پرورش میدهیم و خانه را با انواع ارکیده پر کردهایم. حلقه ای که برای خواستگاری همسرم از آن استفاده کرد، سنگی از جنس زمرد سبز بود که این حلقه خاص بسیار قدیمی و دارای تاریخ عظیمی است و از آن به بعد تبدیل به نماد عشق و علاقه ما به همدگیر و همچنین طبیعت شد.
وقتی یاقوت با درخشش خود سخن میگوید
من هیچگاه اهل جواهرات و الماس و سنگ های قیمتی نبودم. ولی خوب به هر حال در زمان ازدواج باید یک حلقه انتخاب میکردم. من و نامزدم (همچنان همسرم برای ۱۰ سال) برای خرید یک حلقه ی نامزدی خاص راهی فروشگاهی در برکلی شدیم. من در آنجا یاقوتی را پیدا کردم که رنگش تغییر میکرد. (با توجه به زاویهي نور و در شرایط مختلف رنگ متفاوتی را به خود میگرفت.) من حقیقتا شکه شدم. تا به حال انقدر تحت تاثیر یک شی درخشان قرار نگرفته بودم. از قضا، همسرم نیز متولد ماه سپتامبر (ماه یاقوت) بود. خوشبختانه توانستم هم همسرم و هم آن حلقه نامزدی خاص از جنس یاقوت را به دست آورم!
حلقهي وینتیج که به تنهایی کافی است!
در زمان نامزدی من واقعا نمیدانستم باید چه حلقه ای بخرم. راستش اصلا دنبال چیزی هم نگشته بودم نگاهی هم به فروشگاه ها نیانداخته بودم. تا اینکه به نامزدم (همسر این روزهایم) گفتم با هم برویم تا کمی در فروشگاه ها بگردیم. اولین حلقه ای که در فروشگاهی که اجناس وینتیج (بیشتر بخوانید: وینتیج چیست و به چه اجناسی گفته میشود؟) داشت، دیدم، آنقدری مرا تحت تاثیر قرار داد که همان را خریدم! این حلقه علاوه بر اینکه حلقهی نامزدی من محسوب میشد، برای مراسم عروسی نیز از همان استفاده کردم. من این حلقه را پس از خرید دقیقا در روز ازدواجم پوشیدم و تا به امروز در دستم است!
هدیهي مادربزرگ
من در یک سازمان حقوق بشر در شمال هند کار میکردم که در همانجا با همسرم آشنا شدم. او یک سرآشپز پناهنده از تبت بود. همسرم یک کافهی فرانسوی زیبا در هند داشت که همواره موسیقی محلی تبتی در آن پخش میشد. زمانی که ما با همدیگر آشنا شدیم هیچکداممان اوضاع مالی جالبی نداشتیم. آنقدری دستمان خالی بود که در یک اتاق کنسرت 10 متری زندگی میکردیم. برای مراسم ازدواج هم چیز خاصی نداشتیم که جشن بگیریم.
مادربزرگم دو انگشتر از بین جواهراتش را به من و همسرم بخشید که از آن به عنوان دو حلقه نامزدی خاص استفاده کردیم. اکنون 5 سال از زمان ازدواجمان میگذرد. ما صاحب یک پسر شدهایم و اکنون تازه فهمیدهام که انگشتر مادربزرگ صرفا یک حلقه نامزدی خاص نیست. بلکه جواهری بسیار کمیاب و گران قیمت است.